عاشق خطرناک

تا می‌کشم خطوطِ تو را پاک می‌شوی


داری کمی فراتر از ادراک می‌شوی


هرلحظه از نگاهِ دلم می‌چکی ولی


با دستمالِ کاغذی‌ام پاک می‌شوی


این عابران که می‌گذرند از خیال من


مشکوک نیستند تو شکاک می‌شوی


تو زنده‌ای هنوز برایم گمان نکن


در گورِ خاطرات خوشم خاک می‌شوی


باید به شهرِ عشق تو با احتیاط رفت


وقتی که عاشقی چه خطرناک می‌شوی

ما دوتا...


باران و چتر و شال و شنل بود و ما دو تا

جوی و دو جفت چکمه و گِل بود و ما دو تا

وقتی نگاه من به تو افتاد، سرنوشت

تصدیق گفته‌های «هِگِل» بود و ما دو تا

روز قرارِ اوّل و میز و سکوت و چای

سنگینی هوای هتل بود و ما دو تا

افتاد روی میز ورق‌های سرنوشت

فنجان و فال و بی‌بی و دِل بود و ما دو تا

کم‌کم زمانه داشت به هم می‌رساندمان

در کوچه سازو تمبک و کِل بود و ما دو تا

تا آفتاب زد همه جا تار شد برام

دنیا چه‌قدر سرد و کسل بود و ما دو تا،

از خواب می‌پریم که این ماجرا فقط

یک آرزوی مانده به دِل بود و ما دو تا


وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست
عهد و پیمانی که روزی با دلت بستم شکست

ناگهان- دریا! تو را دیدم حواسم پرت شد
کوزه ام بی اختیار افتاد از دستم شکست

در دلم فریاد زد فرهاد و کوهستان شنید
هی صدا در کوه،هی "من عاشقت هستم" شکست

بعد ِ تو آیینه های شعر سنگم میزنند
دل به هر آیینه،هر آیینه ایی بستم شکست

عشق زانو زد غرور گام هایم خرد شد
قامتم وقتی به اندوه تو پیوستم شکست

وقتی از چشم تو افتادم نمیدانم چه شد
پیش رویت آنچه را یک عمر نشکستم شکست